برای آن که آدم خوش صحبتی باشید چه باید کنید؟

برچسپ ها: نشین ، دل ، آدم ، صحبت

Print Friendly and PDF

صحبت؛ بازی دلنشینی است به شرط آن که از قواعد آن پیروی کنید. شما با رعایت چند دستور ساده می توانید فردی خوش صحبت و مورد توجّه باشید.
انسان باید در روابطی که با هم نوعان خود برقرار می کند؛ از هرگونه برخورد بی جهت؛ ناسازگاری و عدم توافق دوری کند و علّت این برخوردها و ناسازگاری ها هرچه باشد باید از آن پرهیز کرد و هیجان عصبی و دل تنگی و خودخواهی و مسخره بازی نباید در این روابط تاثیر داشته باشد. در این جا برخی از این قواعد و قوانین شرح داده می شود:
1. از هر موضوعی که جنبه ی شخصی دارد باید اجتناب کرد. 
درباره ی وضع مزاجی خود؛  نگرانی ها؛ گرفتاری ها و دردسر های خانوادگی تان طول و تفصیل ندهید. به خصوص زن یا شوهرتان را هرگز در میان جمع به باد انتقاد نگیرید. داستان های خصوصی یا شخصی؛ امکان پرداختن به هرگونه بحث همه پسند در رابطه با هنر؛ علوم؛ تاریخ؛ اوضاع روز؛ ورزش و چیزهای دیگر را از میان می برد. اگر به این ترتیب پرگویی کنید کسانی را که به حرف هایتان گوش می دهند خسته می کنید. شما با این حرف هایتان؛ چیزهایی را تکرار می کنید که همه می دانند یا دانستن آن برای ایشان حائز اهمیت نیست؛ در صورتی که باید بگذارید دیگران حرف بزنند و شما ذهن خودتان را غنی کنید.
2. از نقض و انکار گفته های دیگران اجتناب کنید.
مجاز است به یک نفر بگویید: «من با شما هم عقیده نیستم امّا از آن ضدّ و نقیض گویی ها و معارضه های صریح و قاطع که به هرگونه رابطه ای پایان می دهد؛ پرهیز کنید. سعی داشته باشید با طرف خود نقطه های – مشترکی پیدا کنید. به این ترتیب موضوع در نتیجه ی مشارکت دیگران و و سهمی که هرکس در صحبت به عهده می گیرد؛ غنای بیش تری پیدا می کند و به اصطلاح پرمایه تر می شود. به یاد داشته باشید صحبتی که بزرگ ترین لطف و جذبه را دارد؛ از اظهار فصاحت و بلاغت ساخته نشده؛ بلکه از تبادل مودبانه ی افکار و عقاید ساخته شده است.
3. وسط صحبت کسی که حرف می زند ندوید.
بدیهی است که اگر صحبت را با جمله های بی معنایی مثل؛ «معرکه است!» یا جمله های بی مزه ای مثل؛ «غیر ممکن است!» چاشنی بزنید؛ مخاطب شما چندان دست و پای خودش را گم نمی کند امّا اگر رشته ی صحبت او را وسط جمله ای ببرید و عقاید شخصی خودتان را ابراز بدارید؛ برایش یک زحمت خواهید بود و رشته ی حرف او را خواهید برید.
4. ناگهان موضوع صحبت را عوض نکنید. 
اشخاصی هستند که با نا بردباری آشکاری انتظار می کشند که ناطق یا آن کسی که در مجلس حرف می زند مکثی بکند... و همین که آن شخص مکث کرد، ناگهان توی صحبت می پرند و از موضوع متفاوتی حرف می زنند. بهتر آن است که در جمع هر وقت حرف های یکی تمام شد همه لحظه ی کوتاهی سکوت کنند و این کار را برای آن انجام می دهند که تامّل و تفکّری درباره ی حرف های او بکنند و حرف هایی را که زده شده است به تحلیل ببرند و ارزیابی کنند و این امر نشانه ی اظهار ادب درست و شایسته درباره ی کسانی است که با حرف های خودشان موضوع تفکّر و تاملّی برای دیگران فراهم می آورند
5. به آن چه گفته می شود به دقّت گوش دهید.
این روش بهترین راه استفاده از گفته های سخنرانی است که حداکثر کوشش خود را به کار می برد تا آن چه در چنته دارد بیرون بریزد. موضوع این نیست که سراپا گوش باشید. چشم های شما؛ دست های شما و خلاصه همه ی رفتار شما باید دقیق باشد. اگر موقعی که که شخصی مشغول صحبت است؛ چشم های دوستان به سوی یک پرده ی نقاشی برگردد؛ اگر دست های ایشان تکانی بخورد؛ معلوم است که داستان توجّه شان را جلب نکرده و از این نکته نتیجه گرفته می شود: «برای آن که خود را در دل دیگران جا کنید؛ هیچ روشی بهتر از این نیست که با علاقه و محبّت به حرف هایشان گوش دهید.آن ها را که موضوع را خودشان شرح و بسط دهند؛ سوال هایی در آن باره از ایشان کنید؛ خواهید دید گل از گلشان شکفته خواهد شد.
6. پس از یک انحراف فکری؛ دوباره صحبت را به محدوده ی موضوع برگردانید.
گاهی اتفاق می افتد که انسان پیش از آن که موضوع را کامل تشریح کرده باشد در پیچ و خم صحبتی گم می شود. باید راه برگشتن به سر صحبت را دانست. چنین چیزی به منزله ی محکی برای شناختن کسی است که در حقیقت از قریحه ی صحبت بهره دارد و از این گذشته؛ این کار نه فقط نشانه ی لطف و ادب گوینده است بلکه بهترین وسیله ی ابراز علاقه ی واقعی است. البته مساله این نیست که شما سر گذشت شخصی خود را شرح دهید. اگر مخاطب های شما مرتکب این بی ادبی شدند که موضوع را تغییر دهند؛ بگذارید این کار را بکنند اما با آن ها معامله به مثل نکنید.
7. هرگز نظر خودتان را تحمیل نکنید.
واقعیت همیشه واقعیت است امّا نتیجه هایی که شما از این واقعیت می گیرید به جای آن که جنبه ی تاکید داشته باشد باید دارای جنبه ی تلقین و چیزی مثل پیش نهاد و اظهار نظر باشد و این استنتاج ها همیشه باید با احتیاط صورت گیرد. به طور مثال سخن گو باید جمله هایی چون «به نظر من» یا «ممکن نیست که...» را به کار ببرد. کسانی که برموضوعی تسلّط کامل دارند به صورت معمول با احتیاطی که عقل حکم می کند؛ ازآن سخن می گویند. در صورتی که نادان ها همیشه آرا قطعی صادر می کنند.
8. روشن حرف بزنید.
کسی که آرام و روشن حرف می زند؛ دو امتیاز بزرگ دارد و در پرتوی این دو امتیاز می تواندصدای خود را در جریان گفت و شنودها به گوش ها برساند.
9. از صحبت هایی که باعث تضعیف روحیه می شود دوری کنید.
همه ی ما گاهی در مورد هم نوع خود بیهوده اظهار نظرهای ناگوار و زننده ای می کنیم. به طور طبیعی نمی توان اعمال زشت را تایید کرد امّا باید سعی داشته باشیم که از انتقادهای زاید اجتناب کنیم و با مسخره کردن این و آن دیگران را نخندانیم. از این ها گذشته؛ نباید به مرحله ای برسیم که جز جنبه های زشت و ناگوار زندگی چیزی را نبینیم. برای این که از امور شخصی خودتان حرف نزنید؛ از راه معاشرت و مراوده با اشخاصی که مشاغل دیگری دارند؛ آگاهی و شناخت های خود را توسعه دهید. حس کنجکاوی تان را درباره موضوع هایی که ناشناخته مانده به کار اندازید و از راه مطالعه کتاب های شایسته درباره مسائلی که به آنها علاقه دارید و تاکنون بیرون از قلمروی شما بوده است؛ به تعمّق بپردازید.

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

یک در آهنی برای قلبمان بسازیم!

آیت الله مجتهدی تهرانی در یکی از جلسات خود نقل کردند: «نجاری به محضر آیت الله اراکی رفت و از ایشان خواست موعظه ای کنند. آیت الله اراکی پرسیدند شغل تو چیست؟ مرد گفت نجارم. در و پنجره می‌سازم. آیت الله اراکی گفتند این همه در و پنجره ساختی برای دلت هم در ساخته ای؟ اگر برای دلت در نساختی یک در برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند.»

تو کنار منی، نمی ترسه دلم!

دل آشوبه گرفته بودم ... اصلاً حالم دست خودم نبود ... نمی دونستم چم شده ....دنبال یه بهانه ای بودم برای اینکه از این وضعیت خارج بشم ...

دل تان گنجشکی نباشد

گاهی دیگران را بی پروا نقد می کنید، حواستان نیست که شاید طرف مقابل از شما دلگیر شود. این امر را زمانی متوجه می شوید که خودتان مورد نقد قرار می گیرید. هنوز صحبت فرد تمام نشده است، ابروهایتان در هم گره می خورد و حالت تدافعی به خود می گیرید.

جوانان در بهاران دل

جوانی جامی است زیبا و جرعه ای است فرح انگیز که «درروح » آن،لطافت خاص دارد و در پرتو آفتاب معنویت، تلالو و طراوت می یابد.

حسی که آدمی را هیچ گاه رها نمی کند

حتما برای همه ی شما این صحبت مصداق دارد که در هر مقام و منزلت و جایگاهی که هستید، یک ترس، حزن و غمی با شما همراه است و آنچه که متفاوت است ورژن ها و سطح های مختلف این ترس ها است؛ یکی ازاین می ترسد که خطای مرتکب شده اش را پدر و مادرش بفهمند، یکی از این می ترسد که یک روزی چیزی را که خیلی دوستش دارد را از دست بدهد و امثال این موارد ...

دلیل محبوبیت امام چیست؟

بعد از سال‌ ها که از رحلت امام خمینی می‌ گذرد، همچنان او محبوب دل‌ها و میزان انقلاب است. امام این محبوبیت را از کجا آورده بود؟

شمیم دل انگیز استجابت دعا/به بهانة روز عرفه

خداوند بزرگ به دلیل غنای ذاتی که دارد، هدفی خارج از ذات نداشته، منفعت و فایده ای به او بر نمی گردد، اما چون حکیم است و کار عبث نمی کند فعل و کارش دارای هدف است

دل هـای نـور باران

یکی از موضوعات بایسته پژوهش، بررسی نقاط اشتراک و افتراق قیام امام حسین(ع) و امام زمان(عج) است. این دو قیام در برخی عناصر و مؤلّفه ها، مشترک و در برخی شاخصه ها متفاوت هستند. یکی از نقاط اشتراک قیام امام حسین(ع) و امام زمان(عج)، ویژگی های مشترک یاران این دو امام است که ما در اینجا به آن می پردازیم.

درخت دل در باغ خرد

شهید مظلوم آیت اللّه دکتر بهشتی در زمره شخصیتهای نادر جهان تشیّع است که چون ستاره ای فروزان در افق انقلاب اسلامی ایران درخشید و در فضایی که عوامل معاند، ضد انقلاب و نفاق، در صدد آن بودند که امت مسلمان را از این خورشید پر فروغ محروم سازند و در آسمان نهضت اسلامی تیرگی پدید آورند به پرتوافشانی پرداخت. وی را که اجتهاد، تفکر دینی، سیاست و تدبیر خویش را با واقع بینی و صداقت قرین ساخته و سعه صدر، استقامت و اهتمام را پیشه خود نموده بود، می توان از معماران بزرگ تجدید بنای تفکر مذهبی و تشکیلاتی انقلاب اسلامی به شمار آورد که تحت لوای رهبری امام امت به هدایت جامعه در جهت گرایش آنان به ارزشهای دینی و تعمیق شعائر مذهبی پرداخت.

در درون سینه می سوزد دل شیدای من

در درون سینه می سوزد دل شیدای من ای خدا دریای خون شد سینه سینای من

محمد (ص) اینگونه در دلها نفوذ کرد

به اعتدال رفتار می‌کرد، سخنش راهگشا و حکمش عادلانه بود.همچون طبیبی دوره گرد بود که خود به بالین مریض می رفت و مَرهم او بهترین درمان برای دلهای بیمار بود.دعوت بردگان را می پذیرفت و با آنان هم سفره می شد و به هر کس می رسید ـ حتی کودکان ـ سلام می کرد.بر روی خاک می نشست، شیر از گوسفند می دوشید، کفش خود را وصله و لباسش را رفو می کرد. همیشه به خود عطر می زد. بر حمار بدون پالان سوار می شد و آنگاه که بر مرکبی بود اجازه نمی داد کسی پیاده در کنارش حرکت کند.

برای آن که آدم خوش صحبتی باشید چه باید کنید؟

صحبت؛ بازی دلنشینی است به شرط آن که از قواعد آن پیروی کنید. شما با رعایت چند دستور ساده می توانید فردی خوش صحبت و مورد توجّه باشید.

انسان خوبی بود، چه جوری شد این طوری شد؟

بعد از سال ها دیدمش ، خیلی تعجب کردم ... نسبت به سال های دبیرستان که با هم بودیم خیلی تغییر کرده بود ... بعد که کمی بیشتر با هم حرف زدیم و به حرف هایش فکر کردم دیدم که این تغییرات نتیجه یک سری بی احتیاطی هایی است گاهاً همه ما به آن بی توجه هستیم...

برای آن که آدم خوش صحبتی باشید چه باید کنید؟

صحبت؛ بازی دلنشینی است به شرط آن که از قواعد آن پیروی کنید. شما با رعایت چند دستور ساده می توانید فردی خوش صحبت و مورد توجّه باشید.