«تقوا» یا «نسبت خویشاوندی»، کدام از این دو؟!

برچسپ ها: تقوا ، خیشاوندی ، یا

Print Friendly and PDF

«تقوا» یا «نسبت خویشاوندی»، کدام از این دو؟!

امام رضا

 

جمله ی «سلمان منّا اهل البیت»[1]را خصوصا برای ما ایرانیان زیاد تکرار کرده اند. در روایات دیگر، حضرات معصومین علیهم السلام راه کسب این جایگاه بلند را تقوا[2]، عمل صالح[3] و پیروی از خود[4] معرفی کرده اند. امام صادق علیه السلام با استشهاد به آیه ی 36 سوره ابراهیم[5] می فرماید هر کسی تقوا داشته، عمل صالح انجام دهد از ما است.[6] در مقابل اگر کسی راهی غیر از آنچه آن بزرگواران فرموده اند در پیش گیرد، از اهل بیت علیهم السلام نخواهد بود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به خویشاوندان خود فرمود اعمال و کردارشان را عرضه کنند نه نسبت فامیلی خود را؛ چرا که در قیامت آنچه برایشان کارساز است اعمال آنها است نه نسبتشان با او.[7] اما موضع اهل بیت علیهم السلام در برابر کسی که منسوب به این خاندان بوده، در عین حال دست به کارهای ناشایست زده، و از نسبت خود نیز سوء استفاده می کرد، چگونه بوده است؟ آیا اهل بیت علیهم السلام به بیان این حکم کلی[8] اکتفا می کردند؟

برخورد امام رضا علیه السلام با برادر خود زید، نمونه ای است که موضع گیری اهل بیت علیهم السلام در برابر چنین مواردی. زید بن موسی، یکی از فرزندان امام کاظم علیه السلام است که به نام فردی از علویین بر ضد حکومت عباسی قیام کرد. در یکی از جنگها زید به بصره[9] حمله کرده، بسیاری از خانه های بنی عباس و پیروانشان را به آتش کشید و اموالی را سرقت کرد. حتی در تاریخ نقل شده است که اگر فردی از بنی عباس را پیش او می آوردند، مجازاتی که برایش در نظر می گرفت این بود که او را در آتش می سوزاند![10] نهایتا فرستاده ی مامون او را شکست داده، نزد مامون فرستاد، اما مامون از کشتن او صرف نظر کرد.

در کتب حدیثی ما چندین مورد از برخوردهای امام رضا علیه السلام با برادرش زید نقل شده است. حسن وشاء می گوید: روزی در مجلسی در خراسان محضر امام رضا علیه السلام بودیم. زید برادر امام نیز در همان مجلس بود. زید عده ای را دور خود جمع کرده بود و دائم می گفت ما خاندان چنین هستیم، ما خاندان چنان هستیم. وقتی امام رضا علیه السلام این گفتار را از زید شنید رو به او کرده، فرمود: «ای زید! قول راویان کوفه که گفته اند خداوند آتش را بر ذریّه فاطمه علیهاالسلام حرام کرده است تو را فریب داده... اگر موسی بن جعفر علیهماالسلام که خدا را اطاعت کرد و روزها روزه و شبها شب زنده داری نمود و تو که خدا را معصیت می کنی روز قیامت در نزد خدا یکسان باشید، پس قطعا تو از پدرت (امام کاظم علیه السلام) در نزد خدا عزیزتری! علی بن حسین علیهماالسلام بسیار می گفت خوبان ما مانند سایر مردم اجر می برند اما بدان ما عذابی دو برابر دارند.»[11]

هرگز امام به کسی اجازه نمی داد با بهره‌گیری از رابطه خود با امام و فرزندان حضرت زهرا و علی بن ابی طالب علیهم السلام، بتواند ستمی کرده، یا در عین بی تقوایی جایگاهی برای خود در بین مردم پیدا کند، خصوصا اینکه امام در خراسان دارای منصب ولایتعهدی بوده، جایگاهش در منسوبان حضرت طمع سوء استفاده از نسبتشان با ایشان را افزایش می داد. 

همین طور که از روایت پیدا است حضرت رضا علیه السلام در بین جمع، این بیان تند را نسبت به برادر خود داشته است. زید در مجلسی نشسته است، عده ای از مردم را دور خود جمع نموده، از فضایل خود و خاندان خود می گوید. او سعی دارد تا با این کار برای خود در بین مردم جایگاهی بلند درست کند. در همین بین ناگاه امام رضا علیه السلام نزدیک شده، او را معصیت کار خطاب کرده، می فرماید که او کلام راویان کوفه را نیز نفهمیده است. سپس با بیانی ساده می گوید تو خود را از پدرت نیز برتر می دانی تا با این بیان نیز او را رسوا کند. در پایان نیز عذابی که متوجه زید می شود را دو برابر دیگران می شمارد!!

امام رضا

 

راوی این روایت در ادامه می گوید: امام پس از مقایسه زید و پدرش امام کاظم علیه السلام رو به من کرده، فرمود: هرکس خدای متعال را اطاعت نکند، از ما اهل بیت علیهم السلام نیست، اما حتی تو ] که هیچ نسبت فامیلی با ما نداری[ نیز اگر خدا را اطاعت کنی از ما اهل بیت علیهم السلام خواهی بود. بیانی کنایه آمیز که هرچند خطاب به حسن وشاء، یار امام رضا علیه السلام است، اما در آن جمع، بار معنایی خود را داشته، باز تاکید می کند که زید هرچند برادر امام است اما با این اعمال، هیچ جایگاهی نزد امام ندارد. [12]

 

در روایتی دیگر نقل شده است که مامون پس از آنکه زید را بخشید او را نزد امام رضا علیه السلام فرستاد. اما آنگاه که زید را نزد امام آوردند امام با لحنی شدید او را سرزنش کرد و سوگند خورد تا زمانی که زنده است با زید سخن نگوید.[13]  علاوه بر اینکه این برخورد امام نیز در برابر چشم مردم بوده است به گونه ای که راوی، لحن شدید امام را دیده و سوگند او را شنیده است، سوگند امام نیز به گونه ای است که در بین مردم خواهد پیچید و همه خواهند گفت علی بن موسی علیهماالسلام ولیعهد خلیفه، سوگند خورده تا پایان عمر با برادرش زید بن موسی سخن نگوید.

این دو برخورد امام نشان می دهد هرگز امام به کسی اجازه نمی داد با بهره‌گیری از رابطه خود با امام و فرزندان حضرت زهرا و علی بن ابی طالب علیهم السلام، بتواند ستمی کرده، یا در عین بی تقوایی جایگاهی برای خود در بین مردم پیدا کند، خصوصا اینکه امام در خراسان دارای منصب ولایتعهدی بوده، جایگاهش در منسوبان حضرت طمع سوء استفاده از نسبتشان با ایشان را افزایش می داد.

آری نه تنها نسبت افراد با امام مانع برخورد، موضع‌گیری و برائت امام از آنان نمی شد، بلکه امام برائت خود را آشکارا و در بین جمع، بروز می دادند تا زمینه هر نوع سوء استفاده را از چنین فردی سلب کنند.

 

پی نوشت:

[1] - «سلمان از ما اهل بیت است»: الكافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏1 ؛ ص401 و الغارات (ط - الحدیثة) ؛ ج‏2 ؛ ص823.

[2] - الغارات (ط - الحدیثة) ؛ ج‏2 ؛ ص823.

[3] - تفسیر فرات الكوفی؛ ص171.

[4] - تفسیر العیاشی؛ ج‏2؛ ص231.

[5] - در این آیه حضرت ابراهیم علیه السلام به خداوند متعال عرض می کند: «فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّه مِنِّی» هر کس از من پیروی کند از من است.

[6] - تفسیر العیاشی؛ ج‏2؛ ص231.

[7] - عیون أخبار الرضا علیه السلام؛ ج‏2؛ ص235.

[8] - این حکم کلی که هر کس از ما پیروی کند از ماست و هر کس مخالف خواسته‌ی ما عمل نماید از ما نیست.

[9] - برخی نیز به جای بصره از مدینه نام برده اند. ر.ک: بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏49 ؛ ص217.

[10] - تاریخ‏الطبری،ج‏8، ص:535 و تاریخ‏الإسلام، ج‏13، ص:77.

[11] - بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏49، ص: 219.

[12] - همان.

[13] - عیون أخبار الرضا علیه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص233.

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

تقوا و محبت الهی

به نظر می رسد تحلیل دقیق رابطه انسان با خدا براساس آموزه های قرآنی بسیار دشوار و پیچیده باشد؛ زیرا به همان اندازه كه از حركت انسانی به سوی خدا گفته می شود،

تقوا و محبت الهی

به نظر می رسد تحلیل دقیق رابطه انسان با خدا براساس آموزه های قرآنی بسیار دشوار و پیچیده باشد؛ زیرا به همان اندازه كه از حركت انسانی به سوی خدا گفته می شود، از نوعی مشیت الهی و اراده او برای تحریك انسانی نیز گفته شده است؛

راهکار های از پلیدی

دانه اگر تکیه بر خاکستر کند هرگز سبز نخواهد شد بلکه باید تکیه بر خاک کند، همان خاکی که هر چه دارد از اوست. ما هم مثل دانه ایم و هر چیز جز خداوند شبیه خاکستر است که هرگز بذر وجود ما را سبز نخواهد کرد.

معامله ای که فقط سود دارد و ضرر ندارد

این روزها، واپسین روزهاییست که از زمستان سرد و خشن باقی مانده است. فصلی که به تعبیر قرآن، زمین در آن خشک و مرده به نظر می رسد و وقتی این فصل قطرات باران را به زمین انفاق می‌کند، تَنَش را به جنبش در آورده، اَسباب رویش گونه‌های بی‌شماری از گیاهان بَهجَت‌آفرین را فراهم می کند. (حج:5)

تقوا

4- قرآن، تمام تبعيض‌هاى نژادى، حزبى، قومى، قبيله‌اى، اقليمى، اقتصادى، فكرى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى را مردود مى‌شمارد و ملاك فضيلت را تقوا مى‌داند. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»

ملاک برتری

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

بیعت با عاشورا

الا... ای محرّم! تو بغض گلوی تمام ستمدیدگانی

شعله ای که سرکشید

شب سایه سنگین و سیاهش را بر سر شهر پهن کرده بود،

مرگِ با عزّت یا زندگیِ با ذلّت؟

مگر نمى‌بینید كه بر پایه حق، رفتار نمى‌شود و از باطل، اجتناب نمى‌گردد؟ حقّا كه مؤمن باید در این شرایط به دیدار خداوند راغب باشد كه به نظر من، باید شهادت را به جاى مرگ طبیعى برگزید؛ نه زندگى با ستمگران را كه مایه رنج است

مسافران کشتی نجات

نیمه شب بود و ابرهای سیاه روی ماه را پوشانده بودند. موجهای بلند با صدای وهم انگیز خود در دل دریای ظلمانی پیچ و تاب می خوردند. کشتی بزرگ بی محابا دل امواج را می شکافت و راه خود را باز می کرد. در قسمت جلوی کشتی مردی سبزپوش ایستاده بود که چراغی در دست داشت.

غدیر، فراموشی یا انکار؟

چرا مردمی که در صدر اسلام، در جمع و حفظ قرآن، این قدر اهتمام داشتند، حادثه غدیر خم را به راحتی فراموش کردند؟

بررسی یک ماجرای تاریخی؛رحلت یا شهادت؟

آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم شد. عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عمر طبیعی خودشان را کرد

صلح امام حسن(ع)؛ فرآیند یا برآیند

ائمه معصومین (ع) به عنوان حجت خدا بر مردم، رفتار و گفتارشان حجت است. ماجرای صلح امام حسن (ع) هم عملی است توسط حجتی از حجتهای خدا که با هر انگیزه ای اعم از تکلیف گرایی یا حفظ مکتب اسلام و مصالح عمومی انجام شده باشد، قطعاً دلایل منطقی و عقلی خود را داشته است. آنچه در پی می آید نگاهی است کوتاه بر شرایط صلح تاریخی امام حسن (ع).